ابن البطن. شکم باره. (یادداشت مؤلف). پرخور و عبدالبطن. (ناظم الاطباء). شکم بنده. شکم پرور. (آنندراج) : در آن سماط که منظور میزبان باشد شکم پرست کند التفات بر مأکول. سعدی. شکم پرست ز معنی است دور کاسبان را به است توبرۀ جو ز گوهرینه ستام. میرخسرو (از آنندراج). - امثال: شکم پرست خداپرست نبود. (امثال و حکم دهخدا). رجوع به شکم باره و مترادفات دیگر شود. ، عیاش. (ناظم الاطباء)
ابن البطن. شکم باره. (یادداشت مؤلف). پرخور و عبدالبطن. (ناظم الاطباء). شکم بنده. شکم پرور. (آنندراج) : در آن سماط که منظور میزبان باشد شکم پرست کند التفات بر مأکول. سعدی. شکم پرست ز معنی است دور کاسبان را به است توبرۀ جو ز گوهرینه ستام. میرخسرو (از آنندراج). - امثال: شکم پرست خداپرست نبود. (امثال و حکم دهخدا). رجوع به شکم باره و مترادفات دیگر شود. ، عیاش. (ناظم الاطباء)
غمخوار. آنکه غم کسی یا چیزی را خورد: روز و شب خوابم نمی آید بچشم غم پرست بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع. حافظ. غم پرستان ترا با عیش و عشرت کار نیست در شراب ’اعظم’ بامید خمار افتاده است. علیقلی خان اعظم (از آنندراج)
غمخوار. آنکه غم کسی یا چیزی را خورد: روز و شب خوابم نمی آید بچشم غم پرست بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع. حافظ. غم پرستان ترا با عیش و عشرت کار نیست در شراب ’اعظم’ بامید خمار افتاده است. علیقلی خان اعظم (از آنندراج)
شکم پرست. شکم بنده. (آنندراج). مبطان. بطن. (یادداشت مؤلف) : بوالهوس را زآن لب شیرین نظر بر نشئه نیست این شکم پرور برای نقل صهبا می خورد. صائب تبریزی (از آنندراج). رجوع به مترادفات کلمه شود، شهوت پرست. نفس پرور. عیاش. (ناظم الاطباء)
شکم پرست. شکم بنده. (آنندراج). مبطان. بطن. (یادداشت مؤلف) : بوالهوس را زآن لب شیرین نظر بر نشئه نیست این شکم پرور برای نقل صهبا می خورد. صائب تبریزی (از آنندراج). رجوع به مترادفات کلمه شود، شهوت پرست. نفس پرور. عیاش. (ناظم الاطباء)